رفتم کنارش نشستم گفتم:براچی نمیری گلهات رو بفروشی؟
گفت:بفروشم که چی ؟تادیروزمی فروختم که با پولش ابجی مو ببرم دکتردیشب حالش بد شدمرد
باگریه گفت؟ تو میخواستی گل بخری؟
گفتم:تادیروز می خریدم برای عشقم امروزفهمیدم باید فراموشش کنم...!اشکاشوکه
پاک کرد یه گل بهم دادگفت:بگیرباید ازنوع شروع کرد
توبدون عشقت من بدون خواهرم...
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3